از تو بریدن صنما روی نیست
از تو بریدن صنما روی نیست
از تو بریدن صنما روی نیست
زانکه چو رویت به جهان روی نیست
زانکه چو رویت به جهان روی نیست
زانکه چو رویت به جهان روی نیست
تا تو ز کوی تو برون رفته ای
تا تو ز کوی تو برون رفته ای
تا تو ز کوی تو برون رفته ای
کوی تو گویی که همان کوی نیست
کوی تو گویی که همان کوی نیست
کوی تو گویی که همان کوی نیست
گرچه غمت کرد چو مویی مرا
گرچه غمت کرد چو مویی مرا
گرچه غمت کرد چو مویی مرا
فارغم از عشق تو یک موی نیست
فارغم از عشق تو یک موی نیست
فارغم از عشق تو یک موی نیست
روی ترا ماه نگویم از آنک
روی ترا ماه نگویم از آنک
روی ترا ماه نگویم از آنک
ماه چو آن عارض دلجوی نیست
ماه چو آن عارض دلجوی نیست
ماه چو آن عارض دلجوی نیست
زلف ترا مشک نخوانم از آنک
زلف ترا مشک نخوانم از آنک
زلف ترا مشک نخوانم از آنک
مشک بدان رنگ و بدان بوی نیست
مشک بدان رنگ و بدان بوی نیست
مشک بدان رنگ و بدان بوی نیست
چون لب تو بادهٔ خوش رنگ نه
چون لب تو بادهٔ خوش رنگ نه
چون لب تو بادهٔ خوش رنگ نه
چون رخ تو لالهٔ خود روی نیست
چون رخ تو لالهٔ خود روی نیست
چون رخ تو لالهٔ خود روی نیست
زلف تو چوگان و دلم گوی اوست
زلف تو چوگان و دلم گوی اوست
زلف تو چوگان و دلم گوی اوست
کیست که چوگان ترا گوی نیست
کیست که چوگان ترا گوی نیست
کیست که چوگان ترا گوی نیست
طعنهٔ بدگوی نباشد زیانش
طعنهٔ بدگوی نباشد زیانش
طعنهٔ بدگوی نباشد زیانش
هرکه ورا دلبر بدخوی نیست
هرکه ورا دلبر بدخوی نیست
هرکه ورا دلبر بدخوی نیست
انوری از خوی بد تست خوار
انوری از خوی بد تست خوار
انوری از خوی بد تست خوار
از سخن دشمن بدگوی نیست
از سخن دشمن بدگوی نیست
از سخن دشمن بدگوی نیست